فقه حکومتی در بیان استاد فربهی
- دوشنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۰، ۰۹:۳۲ ب.ظ
- ۰ نظر
فقه حکومتی به سان خون تازهای است که میتواند در سراسر فقه جاری شود و فقه را از حالت سکون و ایستایی به پویایی و کارآمدی مبدل سازد. برای رسیدن به پویایی مد نظر نیازمند به شناخت همه جانبه فقه حکومتی به صورت مبنایی هستیم تا در عرصه مهم اجتماعی و حکومتی بدون خطا و اشتباه بینشی و دانشی، عرصه گستردهتری از فقه را به نمایش بگذاریم. در همین زمینه خبرنگار سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل گفتوگویی با حجت الاسلام و المسلمین فربهی پیرامون مبانی فقه حکومتی داشته که بخش اول آن در ذیل تقدیم خوانندگان محترم میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
در باب فقه حکومتی سؤالاتی که مطرح شده است برخی ناظر به تعریف و شناخت فقه حکومتیاند و برخی ناظر به نقش و ضرورت آن، بعضی از موارد ناظر به این است که چه باید کرد و برخی دیگر ناظر به علل و ریشهها هستند.
مفهوم شناسی فقه حکومتی
وسائل: فقه حکومتی به چه معنا است؟
فقه حکومتی را میتوان در دو معنی در کتب فقهی و آثار اندیشمندان پیدا کرد؛
1_ معنای اول فقه حکومتی یک باب از مجموعه فقه است؛ ما در فقه یک باب عبادات داریم، فقه معاملات و یک فقه، فقه حکومتی داریم که فقه حکومتی به سیاسات میپردازد، بحث حدود، دیات، قصاص. همچنین میشود بحث جهاد در این بخش جای بگیرد زیرا ناظر به حکومت و تشکیل حکومت دینی هستند و این یک بخش از احکام فقهی هست، ما یک نماز داریم روزه داریم، تجارت داریم و یک قسم هم داریم که به حکومت میپردازد که به آن فقه حکومتی گفته میشود.
2_ یک معنای دیگر فقه حکومتی، بحث از رویکرد است این رویکرد در فرمایشات مقام معظم رهبری اشاره شده یعنی معمولا وقتی فقه حکومتی در فرمایشات رهبری بکار برده میشود همین معنای دوم که به معنای رویکرد است مد نظر است، فقه حکومتی یعنی نظام دستوری اسلام در بستر تشکیل حکومت اسلامی. فقه در بستر تشکیل حکومت اسلامی اقتضائاتی دارد که در حالت فردی آن اقتضائات را ندارد، نماز وقتی در بستر حکومت دینی باشد تحت عنوان «اقامه نماز» مطرح میشود اما اگر با نگاه حکومتی دیده نشود با تعابیری همچون «صلّوا» آورده میشود و ما در قرآن و روایت هم این دو تعبیر را داریم مثلا تعبیر داریم «صلّوا کما رأیتمونی اصلّی» اینجا فقط به اصل نماز پرداخته است ولی یک تعبیر دیگر داریم که میفرماید «اقیموا الصلاه»، «اقاموا الصلاة و امروا بالمعروف» پس نماز خواندن با اقامه کردن نماز تفاوت دارد.
وسائل: مقایسه بین فقه حکومتی با فقه فردگرا
فقه حکومتی به معنای دوم میشود یک رویکرد و تفاوتش با فقه فردگرا تفاوت دو رویکرد به فقه است، شما گاهی مباحث فقهی را به صورت انفرادی که ما یک نمازی داریم که بر انسانها واجب است که ارتباط آنها است با خدا، یا یک واجبی داریم به عنوان حج که «لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا» هر کسی مستطیع باشد حج رفتن بر او واجب است، یک رویکرد دیگر داریم که رویکرد جامعهگرا و حکومتی است؛ در این رویکرد گفته میشود درست است حج، واجب است بر هر کسی که مستطیع باشد اما واجب است در یک زمان و مکان خاصی بجا آورده شود اگر در تاریخ و مکان مشخصی همه مسلمانان حجشان را بجا آوردند یک ماهیتی شکل میگیرد به عنوان جامعه، هویت جمعی، یک جمعیت میلیونی شکل میگیرد با یک فرهنگ و هنجارها و آرمانهای مشترکی هستند وقتی یک جمعیت میلیونی با هنجارها و ارزشهای مشترک یکجا جمع میشوند موجب میشود یک پیامی به همه جهان داشته باشد و نوعی هویت تبلیغی و هویت جهاد فرهنگی به خودش بگیرد اصلا رویکرد حکومتی و اجتماعی به فقه کاملا ماهیت آن دستورات را تغییر میدهد. علاوه بر بحث حج و نماز، در بقیه موارد هم به همین کیفیت است.
فقه فردگرا با فقه حکومتی از جهاتی با هم تفاوت دارند و میشود با هم مقایسه کرد؛ یک جهت مقایسه این است که فقه فردگرا مثل موادی است که با هویت جمعی آثار جمعی پیدا میکند، نماز خواندن با تکبیرة الاحرام شروع میشود وقتی در قالب فقه حکومتی قرار میگیرد یک هویت جمعی پیدا میکند؛ میگوید مستحب است که بسم الله بلند گفته شود، مستحب است که دستها را بلند کند، مستحب است که نمازتان به جماعت خوانده شود.
بعضی از نمازها را گفتیم که واجب است به جماعت خوانده شود، نماز جمعه بر کسانی واجب است که جهاد کردن بر آنها واجب است یعنی نماز جمعه بر پیران و زنان واجب نیست همانطور که جهاد بر آنها واجب نیست یعنی جهت اولی که در مقایسه فقه حکومتی با فقه فردگرا میتوانیم داشته باشیم این است که رابطه بین مواد است و هویت جدید، مثل اندامی که در کنار هم قرار گرفتنشان یک انسان را تشکیل میدهند که این انسان یک هویت جدیدی است، یک روح جدیدی شکل میگیرد با یک آثار جدیدی. این یک جهت از مقایسه است که مشخص میشود فقه حکومتی همین فقه حاضر را با رویکرد هویت جمعی و هویت حاکمیتی نگاه میکند که هویت جدیدی پیدا میکند.
وسائل: تفاوتهای فقه حکومتی با فقه فردگرا چیست؟
جهت دیگر مقایسه، تفاوتهایی است که فقه حکومتی با فقه فردگرا دارد، در جهت اول به رابطه آن دو میپردازد که رابطه این دو چیست؟ این همانی هستند یا جزء و کل؟ که میگوییم رابطهای که میشود برای آنها در نظر گرفت رابطه ماده و صورت است، اما تفاوتهایی که بین فقه حکومتی و فقه فردگرا میتوانیم بیان کنیم این است که در فقه فردگرا هیچ ضمانت اجرایی برای انجام حکم الهی ندارید اما در فقه حکومتی احکامی که بیان میکنید یک مجری هم برای اجرای آن مطرح میکنید و یک ضمانت اجرایی هم برای آن مطرح میکنید به عنوان قانون اجتماعی اسلام و حاکم دین، ولی فقیه و فقیهی که اعلم الناس بهذا الامر باشد در رأس قرار میگیرد و مجری و مدیریت سیاستهای کلی و اجرای دستورات دینی میشود و مدیریت کردن دستورات دینی اسلام را برعهده میگیرد.
تفاوت دیگری که بین فقه حکومتی و فقه فردگرا وجود دارد این است که در فقه حکومتی شما از آنجا که میخواهید اجرا بکنید رویکرد شما یک رویکرد اجرایی و کاربردیی میشود چون مسائلی هستند که باید حل شوند اما در فقه فردگرا چون از سؤالات مردم پاسخ میدهد و گاهی چون مسألهای نمانده به سمت فقه فرضی حرکت میکند. الآن بعضی از اساتید هستند که از فقه فرضی حمایت میکنند مثلا اگر شخصی رفت در کره مریخ نمازش را چگونه باید بخواند چرا برخی به این سمت حرکت میکنند؟ زیرا وقتی فقه فردگرا شد و مسألهای نمانده باشد به فقه فرضی حرکت میکنند اما وقتی فقه، فقه حکومتی باشد، اینجا بحث از اجرائیات مطرح میشود یعنی میخواهیم یک مجموعه دستوراتی داشته باشیم که با آن میخواهیم حاکمیت دینی را تدبیر کنیم و حاکمیت دینی موظف است به آنها توجه کند یعنی یک رویکردهایی مطرح میشود که برای اجرا نیاز به آن داریم اما در فقه فردگرا ما به پاسخ نیاز داریم یعنی از ما سؤال میکنند و ما جواب آنها را میدهیم طبیعتا یک سری از سؤالات تکراری هستند و پاسخهایش مشخص است اما در فقه حکومتی ما موظف هستیم یک سری از مسائل را مشخص کنیم، به آنها بپردازیم و حل کنیم تا در روند اجرا قرار بگیرند.
وسائل: یعنی فقه حکومتی حرکت رو به جلو است.
در فقه فردگرا ما منتظر سؤالیم تا برای آن جواب دهیم اما در فقه حکومتی ما متکفل اجرای نظام دستوری اسلام هستیم باید برای آن حدود و ثغورش را مشخص کنیم که این خیلی تفاوت ایجاد میکند.
تفاوت دیگر آن نظاممند بودن است؛ ما در فقه فردی مسأله محور حرکت میکنیم مسائل نماز، روزه اما در فقه حکومتی شما باید نظام معرفی کنید چون آنجا به شکل سیستمی و منسجم میخواهد اجرا شود.
تفاوت دیگر این است که یکی به صورت موردی و جزئی ملاحظه میکند و دیگری به صورت یک مکتب، مکتبی، اجرایی، و متولی اجرا داشتن از خصوصیات فقه حکومتی است.
وسائل: شاخصههای فقه حکومتی چیست؟
شاخصههای فقه حکومتی این است که اولا فقه حکومتی هویت جمعی دارد و همین هویت جمعی موجب میشود که یک فرهنگ جمعی ایجاد شود، همین هویت جمعی موجب میشود که جامعه سالم درست شود.
شاخصه دیگر این است که ضمانت اجرایی دارد، ضمانت اجرایی یعنی به صورت قانون ارائه شود؛ فقه فردگرا تبدیل به قانون نمیشود فقط میگوید نماز صبح دو رکعت است، یعنی قانون در بستر جامعه شکل میگیرد پس در حالت فردی قانون شکل نمیگیرد در فقه فردی مکلف سؤال میکند نماز صبح چند رکعت است؟ پاسخ داده میشود دو رکعت است و دیگر کاری نداریم که آیا نماز میخواند یا نه، اما در فقه حکومتی بسترهای عمل به دین را مشخص میکنید زمینههای آن را فراهم میکنید، فرهنگسازی میکنید درباره نماز تبلیغ میکنید و اگر شخصی نماز نخواند و آن را اعلان کرد با او برخورد میکنید، با هنجارشکنها برخورد میکنید و تا حد تعزیر پیش میروید.
شاخصهها از آن جهت مهم است که اسلام را در حد تحقق پیش میبرد اگر ما بخواهیم تحت یک شاخصه بیان کنیم این است که فقه حکومتی اسلام را به سمت تحقق میبرد اما در فقه فردگرا به سمت تحقق نمیبرد فقط در حد توصیه است.
وسائل- نقش فقه حکومتی در حوزههای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی چیست؟
نقش فقه حکومتی در حوزه فرهنگی، نقش فرهنگ سازی و مدیریت فرهنگی است چون فرهنگ به مجموعه هنجارهایی گفته میشود که مبتنی بر ارزشهایی باشد و هنجار به الگوهای رفتاری که مورد پذیرش یک جامعه است گفته میشود؛ فقه حکومتی در جامعه، الگوهای رفتاریِ خاصی درست میکند؛ مثلا افراد را به سمت نماز خواندن ترغیب و تشویق میکند جلوی کسانی که هنجارشکنی میکنند را میگیرد با آنها برخورد میکند، فرهنگ جامعه را درست میکند و فرهنگ جامعه را مدیریت میکند.
نقشی که فقه حکومتی در جامعه دارد این است که فرهنگ را در جهت هویت دینی ساخته و مدیریت میکند یعنی با فقه حکومتی جامعه به سمت جامعه دینی با هنجارهای دینی حرکت می کند، بعد جامعهی موجود را به سمت جامعه آرمانی حرکت میدهد سپس آن جامعه که هویت جمعی دارد دارای پیام خاصی میشود یعنی یک ارزشهایی را به دیگران می رساند و این بهترین راه تبلیغ اسلام است یعنی درست کردن یک جامعه الگو؛ جامعه الگو می تواند الگو باشد برای همه جوامع و کم کم موجب بیداری جوامع دیگر میشود و آنها الگوگیری میکنند و اصلاح میشوند.
در مباحث سیاسی یکی از مشکلترین مشکلاتی که ما در فضای سیاسی داریم مبانی رفتار سیاسی ما است؛ از باورها گرفته تا منطق رفتار سیاسی یعنی برخی هستند که اعتقاد به حاکمیت اسلام ندارند، ما در فقه حکومتی ضرورت حاکمیت دینی را تبیین میکنیم همین امر باعث میشود تا نوع رفتار سیاسی افراد متفاوت شود و یا برخی رفتارهای سیاسی غلط است مثلا اعتماد میکنند به واسطههایی که قابل اعتماد نیستند مانند خبر غیرثقه و هر خبری شنیدند منتشر میکنند.
برای کاذب بودن شخص همین بس که هر خبری شنید آن را منتشر میکند، فقه حکومتی رفتار سیاسی اشخاص را درست میکند و میگوید شما حق ندارید هر خبری که شنیدید منتشر کنید اگر فردی به شما خبری داد باید ببینید آن فرد عادل بوده یا نبوده، سلسه خبر متصل بوده یا خیر، این مسائل را برای شما تبیین میکند و در حوزه سیاسی به شما مبانی رفتار سیاسی می دهد به شما می گوید باید در این چارچوب رفتاری به سمت حاکمیت دینی حرکت کنید.
من برخی از اساتید را میشناسم که در مباحث اصولیشان حجیت خبر واحد را بحث میکنند شروط آن را بیان میکنند اما در حوزه مسائل سیاسی که میرسند هر خبری را منتشر میکنند دلیلش این است که اینها رویکردشان رویکرد فردگرا است اما اگر ما رویکرد اجتماعی داشته باشیم توجه پیدا میکنیم که یکی از ادله حجیت خبر واحد، سیره عقلا است پس ناظر به رفتار عقلایی مردم در صحنهی جامعه و رفتارهای اجتماعی است این رفتار عقلایی مردم، ممکن است توسط برخی افراد دچار تحریف شود و بعضی از مردم ملتزم به رفتار عقلائی صحیح نباشند ما باید این رفتار عقلایی را استنباط و تنظیم کنیم و با گزاره های دینی بازبینی کنیم بعد آن را تبدیل کنیم به یک فرهنگ عمومی که همه مردم بر اساس حجیت خبر واحد با حفظ همهی شرایطِ آن، خبرهایشان را منتشر کنند.
پس نقش فقه حکومتی در حوزه فرهنگ، «فرهنگ سازی و مدیریت فرهنگی» است و در حوزه اجتماعی «به وجود آوردن جامعه دینی و آرمانی» است و در حوزه سیاسی «اصلاح و مدیریت مبادی رفتار سیاسی» است.
این کار را برای ما، فقه سیاسی؛ به معنای وسیعِ آن انجام میدهد.
وسائل- نقش فقه حکومتی در ایجاد تمدن اسلامی چیست؟
از مباحثی که مطرح شد نقش فقه حکومتی در ایجاد تمدن اسلامی روشن میشود چون تمدن را اگر به معنای «نهادینه شدن کلانترین هنجارهای جمعی» بدانیم، فقه حکومتی میتواند اصلیترین عامل برای تحقق تمدن اسلامی باشد زیرا اگر فقه حکومتی را باعث به وجود آمدن هنجارهای خاصی بدانیم و نهادینهشدن هنجارهای رفتاری را باعث انسجام اجتماعی بدانیم و انسجام اجتماعی را زمینهای برای شکلگیری نهادهای اجتماعی بدانیم و نهادهای اجتماعی را مبتنی بر کلیترین هنجارهای رفتاری بدانیم و کلیترین هنجارها و عناصر فرهنگیِ حاکم بر یک جامعه را تمدنِ آن جامعه بدانیم نقشی که فقه حکومتی در تمدن اسلامی دارد کاملا روشن میشود پس نقشی که فقه حکومتی در تمدن اسلامی دارد این است که چون فرهنگ ساز است و جامعه آرمانی درست میکند و منطق رفتار سیاسی را اصلاح میکند موجب میشود که ما به گسترده ترین الگوهای رفتاریِ نهادینه شده که از آن تعبیر میکنیم به تمدن برسیم؛ تمدنی که محتوای دینی دارد و همهی افراد را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
فقه حکومتی به تمدن اسلامی هویت و موجودیت میدهد
فقه حکومتی به تمدن اسلامی هویت و موجودیت میدهد و تحقق میبخشد و فقط فقه حکومتی میتواند این کار را انجام دهد چون فقه فردگرا هویت جمعی و اجتماعی درونش نیست فقط به شما میگوید نمازت را بخوان، روزه ات را بگیر و خمست را بده، اما در فقه حکومتی میگوید خمس، یک بخشی از درآمدهای امت اسلامی است که کمککار اهلبیت علیهمالسلام است در گسترش و حفظ دینشان و تو باید خمس را با همین جهتگیری پرداخت و دریافت کنی، زکات بخشی از درآمدهای امت اسلامی است یعنی نگاه فقه حکومتی کلان است پس نقش فقه حکومتی در ایجاد تمدن اسلامی این است که الگوهای رفتاری را برای ما ترسیم کرده و در جامعه آنرا میسازد و خودِ الگو شدن یعنی به سمت تمدن حرکت کردن، خود الگو شدن، یک بخشی از آن تمدن اسلامی است و وقتی کلانتر می شود به سمت تمدن حرکت می کند؛ به عبارت دیگر الگو شدن هنجارهای دینی نقطه شروع تمدنِ اسلامی است.
ما در فقه با رویکرد حکومتی و تمدنسازش کم کار کردهایم
ما در فقه با رویکرد حکومتی و تمدنسازش کم کار کردهایم متأسفانه در مسائل اجتماعی فقه که معنای اول فقه حکومتی است که عرض کردم هم کم کار کردهایم مثلا سخنی در بین اپوزیسیون معروف است و آن اینکه میگویند حضرت علی (علیه السلام) در مواجهه با مخالفینشان هیچ برخود خشنی نکردند تا وقتی که دست به شمشیر بردند آن موقع علیه آنها اقدام کردند، اینها میگویند حاکمیت باید با اپوزسیون و مخالفینش کاری نداشته باشد تا آنها آزادانه در کشور حرفهایشان را بزنند مگر اینکه اقدام مسلحانه کنند، ما باید در فقه حکومتی این مسأله را حل کنیم که در زمان حضرت علی علیه السلام سلاحشان شمشیر بود، امروز اسلحههای گرم آمده و مهمتر از آن اسلحههای سرد آمده همین انقلابهای مخملین و جنگ نرم، گاه بسیاری مخربتر و براندازندهتر از شمشیر کشیدن است مثلا یک برنامه ریزی براندازانه طرحریزی میکنند به شکل نرم که افراد را در یک زمان مشخصی مثلا 5 ماه و 6 ماه به نافرمانی مدنی بکشاند و بعد هم حاکمیت را ساقط میکنند. اینکه برخی به زمان حضرت علی(ع) استشهاد میکنند به جهت این است که در حوزهی علمیه، بحث روی آن نشده است.
وسائل- با این توضیحات به نظر شما نیاز جامعه امروز به کدام یک از دو فقه است؟
وقتی گفته میشود: «نیاز جامعه»، روشن است که جامعه با هویت جمعی مورد نظر است، طبیعتا جامعه با هویت جمعی، به فقه حکومتی احتیاج دارد. البته باید بین مطالبه مردم و نیاز مردم تفاوت قائل شد؛ زیرا مطالبهی مردم ممکن است هدایت شده باشد یعنی دشمنانِ اسلام، مطالبه مردم را به سمت فقه فردگرا هدایت کنند بهگونهای که مردم از عالمان دینی فقط مسائل فردی را مطالبه کنند و به عالمان دینی بگویند: «مسائل جمعی به شما ربطی ندارد» و اینگونه القاء شود که هویت جمعی، یک حقیقت سکولاری است پس ممکن است که با تبلیغات، مطالبات مردم را هدایت کرد به همین جهت نه تنها خواست مردم نمیتواند ملاک درستیِ یک حاکمیت باشد بلکه حتی به راحتی نمیتوان تشخیص داد که آنچه به اسم خواست مردم نمودار شده، واقعا خواست مردم باشد.
به هر حال خواست و مطالبات مردم، همیشه توسط عدهی خاصی، قابل مدیریت است. اما اگر حرف از نیاز زده شود آنگاه خیلی راحت میتوانیم بگوییم نیاز مردم در هویت جمعیشان به فقه حکومتی است زیرا فقه حکومتی است که موضوع و مسائلش به هویت جمعی جامعه ارتباط دارد و از سوی دیگر نیاز تکتک افراد جامعه به مسائل فردی فقه در اکثر موارد برآورده شدهاست البته شکی نیست که حوزههای فردی مختلفی میتوان یافت که هنوز محل ابتلاء هستند و فردی هم هست و جامعه هم به آن نیاز دارد و فقه فردی هنوز به آنها نپرداخته اما آنچه که باید به آن توجه شود این است که اساسا رویکرد حکومتی و اجتماعی به اسلام به گونهای که در نظام دستوریِ متدینان حضور پیدا کند هنوز پس از گذشت چند دهه از انقلاب، عمومی و در بین مردم گسترش نیافته یعنی مثلا اینکه خدا هنگامی نماز را قبول میکند که در کنار یک رفتار اجتماعی به نام زکات باشد؛ در روایتی از امام صادق (ع) آمده که حضرت فرمود: «خدای متعال در قرآن نماز را با زکات مقترن کرد تا بگوید نماز بدون زکات قبول نیست» اینها خیلی تعابیر خوبی است یعنی اگر شما رفتاری فردی با خداوند داری این رفتارِ فردی با خدا، حتما باید در یک هویت جمعی همراه باشد، همراه با نماز، انفاق مطرح کرده است. و یا اینکه باید نماز را «اقامه» کرد و اینکه یک متدین باید «هویتی جهادی اجتماعی» داشته باشد و اینکه قوام شریعت امر به معروف و نهی از منکر و اقامهی حدود است و اینکه غایت دین، نظارت اجتماعی و حاکمیت حدود الهی است؛ اینها زاویههایی است که باید جامعه را در آن رشد داد.
وسائل- رویکرد اهل بیت (ع) به فقه چگونه بوده است؟
ما از بعضی روایات میتوانیم بفهمیم که رویکرد اهل بیت (ع) به فقه، رویکرد کاملا حکومتی و اجتماعی بوده از این جهت که اهل بیت (ع) تلاش کردند که بگویند احکام فردی باید مقترن با احکام جمعی باشد مانند همان روایت که خواندم یا در روایتی داریم که حضرت فرمودند: خدا تقوا را مقترن کرد با صله رحم تا بگوید: اگر میخواهید تقوا داشته باشید باید صله رحم داشته باشید و یا میگوید: اگر کسی در جامعه مسلمین حضور پیدا نکند این سهم شیطان است یعنی در شرع مقدس احکام فردی را مقترن کرده است به احکام و امور اجتماعی، بعد از روزه ماه مبارک باید زکات فطره بدهید و نماز عید فطر خوانده شود نماز عید فطر در زمان حضور امام باید به صورت جمعی خوانده شود ما میبینیم احکام فردی را مقترن کرده با احکام جمعی و گفته شرط قبولی آن اعمال این است که در کنار احکام جمعی باشد و هر کجا امکانش بوده احکام فردی را به متن جامعه بردند مثلا نماز یک حکم فردی است اما گفته که اگر میخواهی نماز بخوانی برو به جماعت بخوان یعنی نماز که میتواند یک رفتار فردی باشد را برده در متن جامعه و یا غایت و قوام شریعت را امر به معروف و نهی از منکر و اقامهی حدود دانستهاند آنچه از این روایاتی که میفرماید: قوامالشریعة الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اقامةالحدود و یا آن روایتی که باز از حضرت امیر علیهالسلام است و فرمودند: غایةالدین الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اقامةالحدود میتوان برداشت کرد این است که قوام شریعت و غایت دین، نظارت اجتماعی و حاکمیت دینی است
همهی اینها نشان میدهد که رویکرد اجتماعی به نظام دستوری اسلام دادن مقصود اهل بیت علیهمالسلام بوده پس اینکه اهل بیت تلاش کردند احکام فردی را به سطح جامعه ببرند روشنگر این است که رویکرد اجتماعی و حکومتی به فقه داشتند و اینکه بالخصوص درباره حاکمیت صحبت کرده که گفته «الملوک حکام علی الناس و العلماء حکام علی الملوک» تعابیری که در مورد حاکمیت مطرح کرده و آن رویکردهایی که باعث میشود احکام فردی به متن جامعه کشیده شود را اهل بیت علیهمالسلام بیان کردهاند همه اینها نشان میدهد که رویکرد اهل بیت (ع) اجتماعی، جمعی و حکومتی بوده است.
وسائل- اگر به تاریخ اسلام نگاه کنیم به نظر شما دشمنی دشمنان اهل بیت با کدام یک از رویکردهای فقه بوده است؟
دشمنان اهل بیت علیهمالسلام خیلی وقتها با رویکرد فردگرایانه مشکلی نداشتند، دشمنان اهل بیت(ع) که گفته میشود اعم از دشمنان اهل بیت (ع) بالخصوص و دشمنان اسلاماند اینها معمولا با رویکردهای فردگرایانه مشکلی ندارند.
این جریان معروف است که مؤذن اذان میگفت سفیر انگلیس گفت چه میگوید؟ گفتند اذان میگوید گفت به منافع انگلیس ضرری نمیزند؟ گفتند نه گفت هرچه میخواهد بگوید! یا اینکه یکی از سفرای انگلیس زمان شاه آمده بود قم و در درس خارج یکی از مراجع دیده بود خیلی شلوغ هست احساس ترس کرده بود و گفته بود اگر اینها حرکت به سمت اصلاح امور اجتماعی را آغاز کنند دنیا را متحول میکنند یعنی فقه فردگرا برای دشمنان اسلام هیچ خطری ندارد میشود شخصی به حسب ظاهر مؤمن و اهل نماز شب باشد ولی با دشمنان خدا، دوست باشد اما در فقه حکومتی میگوید: «لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»[1] اصلا با آنها مودت نباید داشته باشیم، با آنها نصرت نباید داشته باشیم به فعل آنها راضی نباید باشیم فضا یک فضای کاملا جهادی است فقه حکومتی متدینها را به سمت تدین جهادی اجتماعی میبرد و تدین جهادی اجتماعی مورد پسند دشمنان نیست.
وسائل- چرا پس از انقلاب اسلامی که توقع ورود مباحث فقه حکومتی به حوزههای علمیه میشد اما نگاه فردگرایانه به فقه درصد بالایی از دروس حوزه را به خود اختصاص داده و هنوز فقه حکومتی در حاشیه به سر میبرد؟
چند عامل در این زمینه مؤثر بوده است که برخی از آن را خیلی شنیدید که حکومت دست فقها نبوده است و از این قبیل مسائل، اما جنبههای دیگری هم هست و آن اینکه ما یک تفسیر غلت از استقلال حوزهها از اول انقلاب تا به حال داشتیم، به این بیان که اگر استقلال حوزهها یه این معنا باشد که نباید تحت سیطره سلیقههای خاص سیاسی باشد و مدیریت بشود این حرف کاملا درست است؛ زیرا حوزه باید تحت ضوابط اسلامی مدیریت شود، اما متأسفانه استقلال حوزه به عدم پاسخگویی حوزه نسبت به نیازهای حکومت معنای شده است و این درست نیست، گاهی دولت مردان هم میگویند که ما احتیاج به اقتصاد اسلامی داریم حوزه باید این اقتصاد را به ما ارائه کند، در باب رسانه باید یک ضوابط و اندیشهها و نظام فکری را به ما ارئه دهد خیلی وقتها از نظر مطالبه گری کارگزاران نظام کم نگذاشتند بعضی از این کارگزاران آمدند حوزه و گفتند ما به اینها نیازمندیم شما میتوانید پژوهش کنید و شما میتوانید انجامش دهید اما این حوزه مستقل چون میخواسته مستقل باشد این استقلالش منجر به عدم پاسخگویی شده است، باید مجموعه ارکان نظام و حوزه یک تدبیری بیاندیشند تا حوزه در عین استقلالش پاسخگو به نیازها باشد.
پس حوزه علمیه باید پاسخگوی رهبر باشد، باید پاسخگوی رئیس جمهور، نمایندگان مجلس و پاسخگوی هویت جمعی جامعه باشد این هم پاسخگوی مردم است، اگر کسی آمد پیش مجتهد و پرسید من بین چهار و پنج شک کردم باید چکار کنم فقیه نمیگوید به من ربطی ندارد و خودت برو مشکل خودت را حل کن، حال اگر رئیس جمهور آمد گفت من در این برنامه توسعه اقتصادی نیازمند مبانی دینی هستم و آن مبانی را برای من کاربردی کنید، حوزه نمیتواند بگوید ما مستقل از حاکمیت هستیم لذا اولین مشکله در این زمینه که مشکل ریشهای هم هست این است که ما یک ذهنیتی غلطی نسبت به استقلال حوزه پیدا کردیم و این حرکت فرهنگی میخواهد یعنی امثال همین تشکلی که شما دارید، خود اساتید و طلبهها باید گفتمان راه بیاندازند و آن پاسخگو بودن حوزه در قبال انقلاب است همین تعبیری که رهبر انقلاب فرمودند: حوزه انقلابی یکی از خصوصیاتش این است که نسبت به انقلاب پاسخگو باشد.
پس تفسیر غلط از استقلال حوزه یک آسیب جدیای در این باب است.
وسائل- برخی از اساتید نظری خلاف دیدگاه شما دارند که حوزه با تشکیل انجمنها در این راستا قدم برداشته است ولی دیده میشود از طرف حکومت استقبالی صورت نمیگیرد و کمکهای مالی از آنها نمیشود که خود این باعث عدم پاسخگویی نسبت به نیازهای جامعه و دولت میشود؟
البته همه اینها مشکل مالی ندارند مثلا پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در این 37 سالی که از انقلاب گذشته میتوانست خیلی از کارها را انجام دهد و این بدان جهت است که این فکر به عنوان رسالت در حوزه دیده نمیشود که ما باید برویم به سمت تولید اقتصاد اسلامی به شکل کاربردی و عملیاتی، ما فلسفه اقتصاد را کار کردیم، نظامهای کلی اقتصاد را کار کردیم، اینکه نباید دنیا گرایی و مصرف گرایی باشد این کلیات را ما بحث کردیم یعنی بزرگان ما بحث کردند شهید صدر اقتصادنا دارد ولی باید به صورت کاربردی و عملیاتی مطرح شود.
حوزه با آن امکاناتی که دارد چون این را به صورت رسالت برای خود تعریف نکرده به اندازه امکاناتش نتوانسته وارد این حوزه شود بنابراین من قبول دارم این انجمنها که شکل گرفته اگر حمایتهای مالی بیشتری میشد قاعدتا تأثیر بیشتر داشت.
هنوز برای حوزه پاسخگویی نسبت به نظام دغدغه نشده است اگر دغدغه بود در نظام آموزشی میآمد وقتی در نظام آموزشی نیامده ربطی به بودجه و امثال این ندارد که کسی بگوید دولت به ما کمک نمیکند، دولت برای شما کمک نمیکند چرا برای ادبیات آنقدر هزینه میکنید برای شرح لمعه بودجه دارید که استاد بیاید و آن را تدریس کند اما برای این مباحث دیده میشود دغدغه وجود ندارد لذا اگر ما بتوانیم دغدغهمندی در حوزه ایجاد بکنیم که این یک رسالت است برای حوزه این پاسخگویی یکی از وظائف حوزه است پاسخگویی نسبت به حاکمیت وظیفه است که طبعیتا میتوانیم برویم به سمت ادامه دادن همان کاری که مرحوم امام(ره) انجام داد از بحث ولایت فقیه گرفته تا مباحث دیگری که اشخاص دیگری انجام دادند که برود به سمت یک مکتب منسجم عملیاتی و کاربردی.
وسائل- با تشکر از اینکه به سوالات ما پاسخ دادید./403/229/ر